والدین عبدالعلی

  ۳۰ دقیقه

  ۲۷ ژانوِیه ۲۰۱۱

دانلود

متن برنامه / متن سرود

 رونویسی توسط هوش مصنوعی

موسیقی خانه و خانواده راژیو صدا زندگی تقدیم می کند موسیقی شنونده های ارجمند و خانواده های گرامی سلام مصروفیم که با تقدیم و ارای برنامه دیگری از سلسله برنامه های خانه و خانواده در خدمت شما قرار داریم آرزو می بریم آنچه دستندرکاران این برنامه تحیه دیدند طرف توجه و دلچسپی شما واقع شود توره که می دانید مواد مخدر دشمن پنهانی جامعه ما و شما است هیروین و سایر مواد مخدر نفتنها جامعه را بسوی انقراز می کشاند بلکه سلامتی عزیزان ما را نیز تحدید می نماید پس با همین یک جا شده و این پودر نفرین شده را از سرزمین بلادیده خیش نابود کنیم اگر ما در قبال خانواده خیش احساس مسئولیت می نماییم و اگر فرزند خیش را دوست داریم و یا اگر مردم خیش را دوست داریم پس همه ما دست به دست هم داده و در پی نابودی آن براییم نباید این طور فکر نماییم که اولاد من به این پودر موتاد نیست به من ارتباط ندارد این طرز تلقی درست نیست زیرا در کلام خدا آمده است همسایه خود را مانند خیش دوست به دار همانطور که در قبال اولاد خیش احساس مسئولیت می نماییم در قبال همسایه خیش نیز این مسئولیت را داریم دوستان مهربان در برنامه گذاشته تا اینجا شنیده بودیم که دکتر محمود با رشید پدر عبدل در مورد موتاد شدن پسرش عبدل صحبت می نماید رشید با شنیدن این خبر متعصر می شود و از دکتر محمود سپاسگذاری می نماید که او را از این موضوع آگاه ساخته است دکتر محمود به او دلجویی داده و برای رشید می گوید تصمیم دارد عبدل را به خانه بیاورد تا در جریان ترکه هیروین تحت مراقبت جدی خانواده خود قرار داشته باشد بعد از اون پدر عبدل به صحب خانهش می روید تا موضوع را با کک و گل خانومش در میان بگذارد حال بیایید به صحبت این زن و شوهر گوش بدهیم خونه اولی را چطر کدهیم مانده نبوشی بابی عبدل وی آمردکه خیلیت خواهست که تو رنگ روید پریده است آزرگ رنگ پره که من را چی میکنی بچه ما عبدل وی عبدل را چی شده چی کرد عبدل هم نیه که چیز شده شده شد بگو آزرگ آره چطور کنیم آره چیز نشده تو بیا بیا بشه اینجا کسل مسئله را باید بگو بگو بگو بگو که داریم تقیید بگو گوش کن امروز دکتر محمود آمده بود بعد سوال پرسی برای اون گفت که عبدل پیش اون رفته بود تا از اون کمک بخواهید خونه یکی از دکتر پیسه خواسته چطور اون پیسه نخواسته خیلی در چه رفته پیش دکتر تو خیلی یک دفعه گفت گوش کن اون پیش دکتر رفته و از اون خواهش کرد تا اون را در علاقه دنی هیروین کمک کند وی خاک دست سرم شد سنو سیال و شریک چه قسم سایی کنم این بینی بروده که این را کجا ببرم بازم سیال و شریک را چه کنی بچه ها زست بانده را من میگم چرا رنگی بچه ها در این روضایت زرد میزند رفتار و گفتارش تغییر کرده نگوه که هیروینی شده حالو قشده بچه ها اون رفته نمیشه که بیره گرفت حالو ما تو باید فکر شدیم که چطور میتونم بشهر اسی مصیبت نجات بدیم آه راستی یک گفت خوبه که دکتر محمود برم گفت یه از که عبدال خودش دست میگرفته که هیروین ایلا بده خب آه دکتر محمود برم گفت که وقتی یک هیروینی هیروینه ترک می کند تا ظرف یک یا دو هفته زیاد سختی می داشته باشه چی سختی می داشته باشه؟ سختیش است که وقتی یک هیروینی به هیروین متاد شده باشه جان او به هیروین ضرورت می داشه باشه آه اگه برش نرسه سرش درد باید از این خواهد در جان ایلا کدن او به کمک ضرورت داره خب یعنی به کمک موتو و او زند او را در ایلا کدن هیروین نباید که تنها بانیمش برای که از شدت درد او ممکنه از دوباره به هیروین روی بیاره فهمیدی؟ یک روز هم دم خوش نزدهم در گور تاله بدم که بچه می هیروینی شد گناهیم هست یک روز هم از عبدالبرسان نکدم که رنگی چرا زرد می زند چرا قلاغر شدی؟ حالایی حالا چی برای ما این شدت ترشک هایتا می گذانی؟ تا جیان کدینی یک کاری کنیم که او از شر جانجان خلا شده آه راستی یاد رو ممند من ساکتر پرسان کنم که چرا این بچه ها به هیروین روی آوردن؟ خب باز داکتر چی گفت؟ او گفت علیتش ایست که در این دنیا جنجالی های جورای ما برامش خوشی ضرورت داره اوزن راست گفته داکتر کلش گناه توسته اگه در این خانه خوشی و آرامی می بود که این بچه ها گکم پودری نشد اوزن خدایت شکر کن که عبدال خودش از این کار خود پشه مال شده او خودش وعده کده که یه مال خود رو ایلا کند خب؟ آه اگه او این کار رو نمی کد شاید تو برای خریدن هیروین دست به دوزی کدن می زد یا مال خانه رو مفروخت اینه؟ راست مگه بابی عبدال؟ باید غمی بچه را بخوریم آه آن خیلی تو این رو بگو خیلی چی کنیم؟ دکتر گفته عبدال وعده کده که به دوا و دارو هیروین ایلا می ده می فهمی؟ بدون گرفتن دوا سر آدم بسیار درد و زورمه خب؟ این درد ها یک دو افتهمه باشه در اینوقت باید سی غمش را بخوریم ایچ وقت او رو تنها نمانیم حتی رفقای رو رای جوزان ندیم که پیشی به افتهامی دی آهان راست میگی آهان نشد که برایش پتکی کدوم خلط پودر چیزی نبیرن می فهمی؟ حتی وقت که دشنا میره او را باید زیر نظر داشته باشیم آهان راست میگی این تو که هسته خیلی تا وقتی که عبدال شریف پودر در گرفتگی خلاس شود ما و خوارش دپالوش می باشیم آهان خیلی خوب و از او غمخوری می کنیم مگه وقتی سرش درد بیایی چطور خواد شد؟ خود آخر بده دکتر ماموده خودش گفت که یک روز بعد می آیم و او را ماینا می کنم آهان بسیار آدم دلسوز هست آهان دلش می خواهی که عبدال شریف پودر شیطان خلاش شود خدا دکتر را غیر بده که سر وقت ما رسید چون توا غافل شده ایم که بچه گره کم پودری شد موسیقی هیچ چیز خود نمی شود در فکر بچه باش خانواده عبدال شریف خوب دوستان عزیز صحبت خانواده عبدال را شنیدیم توره که شنیدید والدین عبدال تصمیم بسیار نیک گرفتند تا از پسرشان عبدال موضبت نمایند وله همیشه چونین نیست اما اگر حتی خانواده هم معصر واقعی نشود و کمک ننماید باز هم جای امیدواری وجود دارد خوب دوستان مهربان الان شما را دعوت میکنیم با شنیدن سرگزشت یک موتاد به هیروین نام اسمایل هست تا یک سال پشت موتاد به هیروین بودم و هیروین میکشیدم برخلاف دیگر دوست هیروینیم من از یک خانواده نسبتا پولدار بودم پدرم مصرف کار تجارت خود بود یکان دفعه او را میدیدم مادرم جای رفتن خوش داشت و همیشه به دوستهای خود میرسید من بزرگترین بچه فامیل خود بودم من خوش داشتم که در همه چیز از دیگر کدر برتری داشته باشم وقتی از مکتب خلاس شدم و به فاکلته رفتم در شروع من دوستهای زیاد نداشتم اما وقت و پیسه زیاد داشتم خسته و تنها بودم کتی چند بچه نهال دوست شدم و بعد از او بره چکر زدن هر جایی میرفتیم ما عدت گرفته بودیم که چرس بکشیم در اول من فکر میکدم که چرس کشیدن دست خوندن برم آسان میسازه اما دیواز من سست و تمبل میشدم و هر قدر که تاریخ امتحان نزدیک میشد من نراحتر میشدم با امی دوستهای نهال خود گب زدم هیچ یک از اونا نگران نشدن و با خنده سگیت دیگه به من تعرف کردن یک شهو از دست نراحتی زیاد از کسی که مواد مخدر میفروخت از او خواستم که چیز به من بتی که در امتحان من را کمک کنه او به من یک مواد مخدر مخصوص داد که باعث شد احساس کنم میتونم به هر شرایط غلبه کنم نمی فهمیدم که این مواد مخدر که تاریخ مخلوط بود خلاصه بعد از چند افته معتاد شدم چندین دفعه با خود تصمیم گرفتم که ایروین ترک کنم اما او روز هیچ وقت فرا نرسید از تحصیل ماندم و بعد از یک سال فاکلتر را ایلا کردم از دفتن به خانه خجالت می کشیدم به امی خاطر یک اتاقه که بسیار کسیف بود در یک کوچه کرا گرفتم به خاطر کمک یک نفر بود که ما هال زنده ماندیم یک روز در بازار که ایروین کشیده بودم و خود را کنترول کرده نمی تانستم یک مرد جوان مرا استاده کرد و از من پرسان کرد که می تانم ترا کمک کنم امی آدم از جمله پیروای ایسای مسی بود اونا در بازار انجمن بر کمک به معتادین تشکیل داده بودند ما در جواب او برش گفتم که برو گمشو بان مرا اما او برعکس در بارم تحقیق کرد تایی که برادر ما پیدا کرد اونا برم اصرار کردن که خانه بروم تا ما تداوی شوم حال دوستا این زمان است که خانه واده باید بتفاوت نباشد و چارهای بسنجن وقتی که پدرم از وظیفش آمد تا به ما رسیدگی کنه دید که مادرم مثل روزهای گذشته گریه میکنه مگر اونا نمی خواستند دوستا و قارب که به خانه وادی ما روابط داشتند و رفت آمد میکدند بفهمند که ما به ایروین معتاد شدیم راست بگویم روزهای ترک ایروین برم بسیار وحشتناک بود یک روز که ما خود را نتانستم کنترول کنم چند ظرف چینی قیمتی را شکستاندم پدرم در ظرف یک سات من را به کلینیک برد که مخصوص مریض های مستقید بود ازی که پدرم در پالم نبود من زیاد در اونجا دوام نوردم اگر او میامد و در پالم میششد و کتی ما گفت میزد شاید که من میتانستم در اونجا بانم اما پدرم هیچوقت حتی یک لحظه خود را کتی ما سپری نکد او همیشه در مورد پولایش فکر میکد بعد از چار سات من از کلینیک فرار کدم در اون حالت نیمه دیوانگی خود را به عتاق سابق خود رساندم اما عتاق من را به کسی دیگه کرا داده بودند نسل ایوان در بازار ای طرف و ای طرف میرفتم که آقای صفدر من را پیدا کرد و در انجمن خود که آرامش قلب نام داشت برد من زیر مراقبت بودم و بسیار درد میکشیدم کمی که وزن بیتر شد متوجه شدم که غیر از من از پنج مریض دگام اونا مراقبت میکنند وقتی که درد شدید سرم میامد اونا به نظافت ما میرسیدند همیشه امراه یک نوشابه سرد اونا در پالوی ما بودند و برما دلداری میدادند و دعا میکدند که این عوضش و مراقبتشان ما را مقاومت میبخشید اونا همیشه سرود میخاندند فکر میکنم شادترین افرادی بودند که در زندگیم دیده بودم باید بگویم ما آدم خوش چانس بودم که در او زمان هیروین را ترک کدم زیرا اونا آدم های با درک بودند و از ما و همسال ما موظفت میکدند اونا ما را دوست داشتند ما فکر میکنم که اعضای خانواده واقعی ما اونا بودند بخاطر که در بدترین حالت ما را ترک نکدند از برکت اونا هال ما دوباره با دانشگاه شامل شدم هال اکثر اوقات در انجمن اونا که واقعا آرامش قلب میبخشه میرم ای انسانهای شریف پیروای ایسای مسیه استند و ما تمام اعمال و کردار اونا را که میبینم یکی دیگه خود را بسیار دوست دارند جالبتر از همه که اونا افراد مثل ما را دوست دارند که خانواده شان اونا را ترک گفته دوستان گران قدر چلزت بخش خواهد بود که محیط خانوادگی ما آمیختا با مهر و محبت باشد و از اعضای خانواده خیش چه در زمان خوشی و چه در زمان بیماری موازبت نماییم و نکذاریم که مسایل دنیاوی آنقدر ما را اسیر خود سازد که فرزند خیش را از محبت خیش محروم نماییم شنونده محرابان برماست تا از فرزندان خیش در ایام بیماری و سختی مراقبت و مداوان نماییم زیرا انجیل مقدس میفرماید و شما ای پدران اولاد خود را خشمگین نسازید بلکه آنان را با آموزش و پرورش مسیحی تربیت کنید خوب دوستان محرابان تا برنامه آینده روزهای خوش براتان آرزو میکنیم دوستان محرابان آل توجه کنید با برنامه دیگری از رادیو صدا زندگی ای آسمان و ای زمین هم به خدا وند را به خواهد از رادیو صدا زندگی میشه نفری خداوند مدد کننده ی من هست و ترسان نخ نخ نخ انسان زمن چی میکنه چون در باده صدای باو نیز را خبره بره از بدی نخ بره هم ترسه زیرا تو با من هستی خداوند را با من بیب نمایی نام نام را بایگویگر بره برزایی چون خداوند را تنبیگر من را مستچار فرمون و من را از تمام ترس خلاصیم بیایید با اتفاق هم به این سرود زیبا گوش بدهیم و خداوند را پرستش کنیم سرا زندگی خدا داده برمون مسیعی بود بر ما چپانه نکن سرا زندگی خدا داده برمون موسیقی خداونده چپانه منایی ندارم احیاج به ایچ خسوخان میخوا باند مرا بروی زبزه سویاب روان صازت مرا کن مسیعی بود بر ما چپانه نکن سرا زندگی خدا داده برمون موسیقی ندارم احیاج به ایچ خسوخان سرا زندگی خدا داده برمون موسیقی ندارم احیاج به ایچ خسوخان موسیقی ندارم احیاج به ایچ خسوخان موسیقی ندارم احیاج به ایچ خسوخان موسیقی ندارم احیاج به ایچ خسوخان موسیقی ندارم احیاج به ایچ خسوخان موسیقی موسیقی ندارم احیاج به ایچ خسوخان موسیقی ندارم احیاج به ایچ خسوخان موسیقی ندارم احیاج به ایچ خسوخان موسیقی موسیقی موسیقی نشانی ما در پاکستان بستان